My Vampire p8

ویو: جیا(بعد از دانشگاه)

وقتی رسیدیم جلوی خوابگاه، هوا سرد و نم‌نم بارونی شده بود. یونگی طبق معمول آروم کنارم قدم می‌زد… ولی امروز یه حس عجیبی داشت. انگار حواسش جای دیگه بود.

جیا:
«حالت خوبه؟ یه کم حواس‌پرتی.»

یونگی یه لبخند خیلی کم‌رنگ زد.اما درست همون لحظه، یهو وسط قدم زدن ایستاد.کاملاً خشک.چرخید سمت پشت سرمون…خیابون خلوت بود.هیچ‌کس نبود.
اما نگاه یونگی طوری بود که انگار یه صدای خیلی واضح شنیده.

جیا:«چی شد؟ کسی پشت سرمونه؟»
چشم‌هاشو جمع کرد. چند ثانیه دقیق گوش داد. بعد یک‌دفعه گفت:«نه… نه، هیچی. مهم نیست.»

ولی بود.چون این سومین باری بود که امروز همین‌طوری یهو گوش می‌داد و قفل می‌کرد.
من چیزی نمی‌شنیدم. هیچ‌چی.فقط سکوت.
جیا:
«یونگی تو واقعاً داری چی می‌شنوی؟»
به جای جواب، خیلی نرم مچمو گرفت و منو کشید سمت در خوابگاه.
این حرکتش عجیب سریع بود.نه اون‌قدر که غیرطبیعی باشه…ولی اون‌قدر که من غافلگیر شم.
دستش گرم بود. زیادی گرم.
جیا:«چرا انقدر عجله داری؟»
یونگی لحظه‌ای نگاهم کرد.چشماش اون برق همیشگی رو نداشت… یه جور فشار و نگرانی توش بود.
یونگی:«من‌می‌خوام مطمئن شم سالم میری داخل خوابگاه.»
جیا:«خب… این که همیشه همین‌کارو می‌کنی.»

یونگی:«آره. ولی امروز… نمی‌خوام حتی یه لحظه تنها باشی.»
این جمله‌ش خیلی عجیب بود.
یونگی همیشه مراقب بود… ولی نه این‌قدر.
من داشتم کلیدمو از کیفم درمی‌آوردم که ناگهان کتابم از دستم لیز خورد و روی پله افتاد—پله سنگی
قبل از اینکه حتی خم شم…
یونگی با سرعتی عجیب خم شد و برداشتش.
نه سرعت انسانی.نه سرعت طبیعی.یه چیزی بینش.
طوری سریع که چشم من فقط «تیرِ حرکت»شو دید.
انگار یه سایه تکون خورد.خشکم زد.
جیا:«تو… چطوری اینقدر سریع خم شدی؟»
یونگی یک ثانیه مکث کرد.
اون مکث لعنتی که یعنی «داری بهم نزدیک میشی».

بعد با خونسردی کاملاً تمرینی گفت:
«تعادل من خوبه. ورزش می‌کنم.»
اما من احمق نبودم.چیزی دیدم که نباید می‌دیدم.
وقتی کتابو دستم داد، انگشتاش هنوز می‌لرزید…نه از خستگی—از ترس لو رفتن.
جیا:
«یونگی… تو مطمئنی که—»
یونگی (سریع، کمی عصبی):«جیا. لطفاً امشب زیاد فکر نکن. فقط برو داخل.»
این اولین بار بود که صدای یونگی کمی لرزید.
وقتی برگشتم سمت در، احساس کردم هنوز داره نگاهم می‌کنه…
با اون نگاه سنگین و ساکتش.
و برای اولین بار توی ذهنم سؤال شکل گرفت:
“یونگی… دقیقاً چی هستی؟”
دیدگاه ها (۱)

My Vampire p9

My Vampire p7

My Vampire p6

---"صدای بی‌اجازه" قسمت بیست‌و‌ششم – ویو یونگیرفتیم سمت واح...

My Vampire p3.2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط